امروز یه روز ویژه است چرا هیچی هم که نباشه تولدمه.
پس اول تولدم و به خودم تبریک میگم.بعدش می ریم
سراغ بعد از تولد اونم چیزی نیست بجز زندگی.
حالا که انقدر از خدا عمر گرفتم یه لحضه که چشامو رو
هم میزارم تا ببینم که تو این مدت چه کردم شرمنده
خودم و خدای خودم میشم. خیلی بده که آدم شرمنده
خودش بشه نمی دونم که تا حالا براتون پیش اومده که
شرمنده خودتون بشید یا نه ؟شرمنده خدا رو که دیگه
حرفشو رو نمی زنم .
این عمر که همین جوری در حال رفتنه چرا باید به
بدترین نحو ممکن بگذره.جوونی آدم که پول نیست امروز
خرجش کنی فردا بیاد جاش این عمر و سلامتی اگه
امروز هست ممکنه فردا نباشه چرا همیشه فکر میکنید
که کمه کم شصت _هفتاد سال عمر میکنی .اصلآ گیرم
نودو نه سال بعداز الانت عمر کنی آخرش باس
بری.میدونی کجا ؟نه اونوقت هم نمی خواد به خدا جواب
پس بدی اصلآ خدا به کنار جواب خودتو میخوای چی بدی.
بدون که دم رفته رو نمیشه کاریش کرد همونطوری که
باز دم نیومده رو .پس بیا قدر این دم و اون باز دم
وبدون.حسرت روزای رفته رو خیلیا خوردن تو نخور نه
نمیخوام نصیحت کنم چون نصیحت کردن آدمشو
میخواد.حرف من سر زندگیه پس از دستش ندید.
